تحول مفهوم استعاره و کارکرد آن، چون مینیاتوری از مطالعات زبان، رویکردهای متفاوت زبانی را چون پیوستاری‌ نشان می‌دهد که در یک سر آن زبان آرمانی راسل و ویتگنشتاینِ‌ نخست و در سر دیگر زبان هنری و وجودی هایدگر قراردارد. در مقابلِ نگاه نمادین و پوزیتیویستی فیلسوفان تحلیلی اولیه که شفافیت و وضوحِ قابل‌ اشاره را مطلوب می‌دانستند، رویکرد شاعرانه و وجودیِ نیچه و هایدگر‌، ابهام، رازآمیزی و حتی جنون را چون سبکی از زندگی می‌ستاید. با فاصله‌های متفاوت از دوسر این طیف، اندیشمندان و جریان‌های فکری مختلفی قراردارند که هر یک آموزه‌های متفاوتی پیش روی می‌گذارتد.

دکتر افضل السادات حسینی و همکاران در تازه ترین مقاله پژوهشی با ارائة گزارشی مختصر از تحول مفهوم و کارکرد استعاره، نشان ‌می‌دهند که جایگاه و اهمیت استعاره در مطالعات زبان، به طور فزاینده‌ای از سنت بلاغی فاصله گرفته، گاه چون ماهیتِ زبان، و گاه چون توضیح‌ دهنده‌ی فرایندهای شناختی و تربیتی ارتقا یافته است.

دانشجویان و علاقه مندان میتوانند جهت دسترسی به محتوای کامل مقاله به فصلنامه علمی پژوهشی اندیشه های نوین تربیتی، مراجعه نمایند.