عشـق و صلح در انسان شناسی مولانا
یکی از ویژگی های عرفان، به طور عام، و عرفان مولانا جلال الدین محمد بلخی، به طور خاص، نگرش به انسان از منظر عشق و معنویت، فارغ از چارچوبهای مذهبی و فرقه ای است. در بحبوحه جنگها و نزاعها و کشمکشها، عرفا در اندیشه صلح، دوستی و آشتی با خویش، خدا و جهان بوده اند. محور عرفان مولانا عشق به آفریدگار و نشانه ها، محسوسات و سایه های آفتاب هستی بخش، شامل انسان و طبیعت، است. عشق، برانگیزاننده شور و حرکت، کیمیای تبدیل بشر به فرشته، جان الهی در جسم بنی آدم است.
انسان در نگاه مولانا ابعاد و وجوه گوناگونی دارد، اما ماهیت اصلی او عشق است؛عشق انسان را از دیگر موجودات متمایز میکند. از این منظر، میتوان گفت که عشق و لطف، موجب و ضامن صلح است،
تا قهر را بر هم زند، آن لطف اندر لطف تو تا صلح گیرد هر طرف تا محو گردد جنگ ها
آنگاه میتوان از صلح سخن گفت که عاشق بود، و عشق نه تنها دوست داشتن خداوند، بلکه دوست داشتن و ِ عشق ورزیدن به همه هستی است. عشق بدون چشمداشت، مرزی بین مؤمن و کافر از منظر انسانیت قائل نیست. در توحید مولانا، کفر و ایمان در هم تنیده است.
درون هر بتی جانیست پنهان به زیر کفر ایمانیست پنهان
این هستی شناسی و معرفت شناسی مولانا، ارزش شناسی و اصول اخلاق خاصی را به همراه خواهد داشت، اخلاقی همچون اخلاق مراقبتی که مسئله و موضوعش فایده گرایی، فضیلت گرایی یا پیامدگرایی نیست. عشق را میتوان بنیاد اندیشه مولانا دانست. پرسش این است که عشق، آن هم از جنس عشقی که در «غزلیات شمس» انعکاس یافته، چه رهآوردی برای صلح دارد و آشنایی و ترویج آن چه خدمتی به صلح در خاورمیانه میکند؟
--------------------------------------------------------------------
بخشی از سخنرانی و ارائه مقاله با موضوع عشـق و صلح در انسان شناسی مولانا، دکتر افضل السادات حسینی و آقای صادق کشاورزیان در نخستین کنفرانس بین المللی صلح و حل منازعه، دانشگاه تهران

با توجه به اهمیت و ضرورت خلاقیت و نیاز قابل تو جهی که جامعه به این مقوله دارد، اعضای این انجمن با عنوان هسته خلاقیت در صدد هستند تا با فعالیت در این زمینه و مسائل مرتبط با آن، با مدیریت سرکار خانم دکتر افضل السادات حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به این نیاز مبرم جامعه در حد توان پاسخ دهند. امید است در سایه حق و با همکاری دوستان و علاقمندان در این زمینه همچنان به فعالیت خود ادامه دهیم.